سلام.دختری 19 ساله هستم.اعتماد به نفسم به شدت پایینه از اینکه در جمع های خیلی بزرگ و سطح بالا بخوام صحبت کنم به شدت واهمه دارم مثلا وقتی میرم مهمونی فامیل های پدریم به خاطر اینکه بیشتر بحث ها حول کار و درس و بحث های مختلف کاری و ایناس که من درموردشون هیچی ندارم که بگم و هر صحبتی که میکنم از طرف خواهرم و مادرم سرکوب میشم که چرا اینو گفتی؟چرا بلد نیستی درست حرف بزنی؟حرف زدنم ما باید یادت بدیم؟و سر هرچیزی مسخرم میکنن ولی طرف فامیل های مادریم میرم احساس راحتتری دارم چون اونقدری نباید جلو صحبت کردنمو بگیرم..به خاطر همین چند وقتیه که رفتن به مهمونیای طرف پدری برام خیلی سخت شده و وقتی هم که میرم ساکت ی گوشه میشینمو مدام دختر عمه و شوهر عمه م میگن چرا صحبت نمیکنی؟چرا ناراحتی؟تا اینکه تا اخر مهمونی خدا خدا میکنم زودتر تموم شه.و شوهر عمه م هم به طور غیر مستقیم با حرفاش بهم میفهمونه که اجتماعی نیستم و گوشه گیرم...توی دوره همی های دوستانمونم خیلی کوتاه صحبت میکنم خیلی نمیتونم چیزی رو تعریف کنم.معماری میخونم و تو این رشته خیلی سخته که نتونی صحبت کنی..کاردانیمو تازه تموم کردم کنکور دادم برای کارشناسی قبول نشدم و دلم هم نمیخواد دیگه ادامه بدم فقط بخاطر ترس از پایان نامه لیسانس...همیشه موقع ارایه های دانشجویی وقتی کارگروهی باشه هیچ وقت من ارایه نمیدم ولی وقتی فردی باشه از شب قبل از استرس خوابم نمیبره و موقع ارایه احساس میکنم سرم به شدت سنگین میشه و همه چیز از ذهنم پاک میشه صدام میلرزه و دلم میخواد صحبتامو کوتاه کنم که زودتر تموم شه و همه دوستام به خاطر همین مسخرم میکنن میگن تو پایان نامه رو میخوای چیکار کنی؟از تنهایی جایی رفتن مثلا خرید استرس میگیرم نمیتونم صحبت کنم تمام جونم لرزه میوفته و واسه اینکه کسی نبینه زود کارمو انجام میدمو میرم.هیچوقت برای کارهای تلفنیم خودم تماس نمیتونم بگیرم .یا به مامانم میگم زنگ بزنه یا به کسی دیگه. یا اینکه با کسی دعوام میشه فوری گریه م میگیره و نمیتونم حرفامو بهش بزنم.اصن نمیدونم چیکاد کنم اعتماد به نفسم خیلی پایینه و خیلی هم بده میدونم ولی نمیدونم چیکار کنم که موقع صحبت کردن استرس نگیرم و صدام نلرزه